سرش می خارید و حس می کرد احتیاج به حمام رفتن دارد بقچه و اساس حمام را برداشت راه حمام را در پیش گرفت از پل رودخانه عبور کرد و آرام آرام به محل ورودی حمام نزدیک شد کمی جلوتر رفت و خشکش زد با خرابه ای مواجه شد که آن را با لودر خاک برداری کرده بودند، پس حمام کجاست؟! جایش عوض شد؟! ویا .... نمی دانم، همانطور برگشت و تمام تنش وز وز و خارش داشت باید چه می کرد تا صبح نتوانست بخوابد صبح که شد ماجرا را پی گیری کرد فهمید برخی از این خوش نشین های روستا که در خانه شان حمام دارند مخالف ساختن حمام در روستایند و همیشه پز حمام خانه خود را می دهند. با خود گفت امروز هر طور شده باید دوش بگیرم و نظافت کنم، راه روستا کناری را در پیش گرفت پرسان پرسان حمام آنجا را پیدا کرد اما با در قفل شده مواجه شد که اهالی علت قفل شدن آن را آمدن برخی جهت استحمام از روستا بالا ذکر می کردند، شرمنده شد از برخی طعنه ها و دوباره به روستا برگشت خود را به رودخانه رساند لباسها را در آورد اما آب آنقدر سرد بود که نمی شد تنی به آن زد به ناچار..........!!

از خیرین محترم تقاضا می شود که که هرگونه کمکی می توانند در ساخت حمام داشته باشند ما را در این امر یاری نمایند.

حمام مخروبه نسن

 

حمام مخروبه نسن

 

حمام مخروبه نسن